جنگ زده

قتل در سطل زباله   لوله های گاز به دهانم رسیده اند از خاورمیانه به اجاق و گوشت های چرخ کرده از آشوییتس به ماهی تابه آشپزخانه شیمیایی شده است در تنفسی دهان به دهان با دست هایت بر سینه هایم حلبچه به رختخواب می رسد بچه ها به بلوغ در جنگ از تجاوز به عکس های خبری روی پتو زاد و ولد می کنند جنین ها در سطل زباله سقط می شوند کلمات بر زبانم رگ ها و جوارحت می پاشد به دیواره ها حتی در تنفسی دهان به دهان خون بند نمی آید دستم را به چشم هایت می کشم کودتا در کتابخانه پاریس را می کشاند به اتاق دست هایت را به سینه هایم باید به آشپزخانه برگردم به انفجار لوله های گاز در دهانم و جنگ زده...ادامه مطلب

جنگتنها تو مرا كشتيبي هيچ آلت قتاله ايمرده هايم از جمجمه برخواسته انددارند روي تنم معاشقه مي كننداما تنها تو مرا كشتيو تنها به دست هاي خودم پشت ميز، روي تخت، روبروي آينه، پشت به كتابخانهجسدهايم شب ها توي گوشم پچ پچ مي كنندطناب پيچيده دور گردنملب هايم به هم دوخته شدهكسي ديگر تعقيبم نمي كندهمه جا رد خون را مي تواني ببينييك لحظه با تو مي رقصميك بار دارت مي زنميك بار با تو ميخوابممرده ها توي اتاق تنم را بر دست مي برند با حدقه هاشانبه چشم هايم خيره مي شوندمي توانستم زنده بمانم جنگ زده شومبرگردم به خيابان و مشت هاي گره كرده باز حتي به لب هاي تو در قاباما ري جنگ زده...ادامه مطلب

انقلاب به آينه برگرد به تلاطم خيابان ها در اندام كه مشت ها در دهان سرود مي خوانند به زخمي كه سايه برداشته است بر ديوار به شعاع انگشت ها كه خون مي پاشد از گلو بر كاغذ به ميله ها كه استخوان ها را درنورديده اند به شكستن سلول به سلول در درزها به چشم ها كه ضرورت افتادن پلك هاست بر سياهي شب به ميدان ها كه در گلو بريده بريده مي آيند به دستي كه بر سرم مي كشم و نفربرها از تن، شهيد مي گذرند به گلويي كه حسين از سينه هايم بريد به چشم در چشم كه از عبور ساري در كشاكش خرداد تير مي خورد برگرد به رنجي كه از اندام بريده است به خوني كه مي تپد در حنجره و نبض تنها نبض فوران رگي س جنگ زده...ادامه مطلب

تیرباران مصنوعی

 

لب ها را دوختم

چاقو که قلب را می شکافت

تانک از رگ های بریده می گذشت

مین زیر استخوان ها عمل می کرد

سلول تا صبح اعدام می ایستاد

تنی تیرباران مصنوعی...

اما قلب شکافت

رگ ها بریدند

دست و پاها تکه تکه شدند

و لب های بهم دوخته

به جوخه رسیدند .

جنگ زده...